اولین نشریه علمی دانشجویی زبان روسی دانشگاه تهران

متن مرتبط با «برادر» در سایت اولین نشریه علمی دانشجویی زبان روسی دانشگاه تهران نوشته شده است

داستان کوتاه دو برادر. نویسنده: لف تالستوی .مترجم: فریبا صفرپور. ماهنامه سروش کودکان بهمن 1399

  • دو برادرنویسنده: لِف تالستوی از داستان های کشور روسیهترجمه از روسی به فارسی: فریبا صفرپورچاپ شده در ماهنامه سروش کودکان،بهمن ماه 1399شماره:347   دو برادر با هم سفر می کردند. ظهر آن‌ها برای استراحت در جنگل دراز کشیدند. وقتی از خواب بیدار شدند، دیدند در کنارشان تخته سنگی قرار دارد که بر روی آن چیزی نوشته شده است. دو برادر مشغول خواندن شدند و روی سنگ نوشته بود:کسی که این سنگ را پیدا کند، باید مستقیم به سمت طلوع آفتاب در جنگل برود. در جنگل رودخانه ای هست که باید از این رودخانه شناکنان به سمت دیگر آن برود. خرس ماده ای را با توله خرس هایش می بینی: توله خرس ها را از مادرشان بگیر و بدون آنکه به پشت سر نگاه کنی، مستقیم به سمت کوه بدو. بالای کوه خانه ای را می بینی، به خانه برو و در آنجا خوشبختی را پیدا می کنی.برادرها آن چه را که نوشته شده بود ، خواندند و برادر کوچک گفت: بیا باهم برویم. شاید بتوانیم با شنا از این رودخانه بگذریم، توله خرس ها را تا خانه برسانیم و با هم خوشبختی را پیدا کنیم.آن وقت برادر بزرگ گفت: من به خاطر توله خرس ها به جنگل نمی روم و به تو هم پیشنهاد نمی کنم. مورد اول: هیچ کس نمی داند که آنچه که بر روی این سنگ نوشته شده، حقیقت دارد یا نه، احتمال دارد همه این نوشته فقط برای خنده باشد. شاید هم ما از آن سر در نیاورده باشیم. مورد دوم: اگر این نوشته حقیقت داشته باشد، ما به جنگل می رویم، شب فرا می رسد، ما راه رودخانه را پیدا نمی کنیم و راه را گم می کنیم. اگر هم رودخانه را پیدا کنیم، چطور می توانیم از آن شناکنان بگذریم؟ ممکن است رودخانه تند و وسیع باشد. مورد سوم: اگر هم شناکنان از رودخانه بگذریم، آیا جداکردن توله خرس ها از مادرشان کار آسانی است؟ خرس ماده ما را ت, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها